21:12:05 - دوشنبه 12 ژوئن 2017
این میز نیز گذشت…
خلاصه اوضاع قمر در عقربی هست این تعویض روسا، بمعنای دقیق کلمه” فراق و وصال ” آن میز پر ابهت، بلندمقام، خوش نشین و چرم رو ، کم درد و کم سعادتی نیست که نصیب هر کسی بشود، بخاطر اینست که هر آنکه به فراق آن نشیمن جایِ خوش نشین دچار شود کَاَنَّهُ حال حضرت سعدی را دارد که میفرماید ” در رفتن جان از بدن ، گویند هر نوعی سخن…..من خود بچشم خویشتن، دیدم که جانم میرود” و نمی تواند سینه نَدَرّد ، مویه نکند و موی نکَند و سر به سمت “پالازین حاماری” نگذارد.

ارس رسا – بعضی مواقع قبل خواب یک رویایی به سراغم می آید که چه میشود یک زمانی هم آن میز که کل عالم دارند برایش همدیگر را به ثمن بخس میفروشند، به من برسد!!!خلاصه هزار جور کیف و حال متفاوت و مختلف بهم دست میداد طوری که انگار همین الان جلوی در خانه را گرفته اند و از من میخواهند رییس شوم، البته ناگفته نماند که از شرایط رییس شدن فقط ” علاقه ” اش را دارم و لاغیر….

مراسم تودیع و معارفه یکی از روساء بود، همه بودند ، طبق معمول رییس سابق یک لبخندی می زد که از یک کیلومتری هم میشد فهمید از هزار فحش و بد و بیراه هم بدتر است و آدم را یاد سهراب خان قایق ساز می انداخت که” خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر است” اما از آنطرف رییس جدید، با گیسوانی روغن زده و ته ریشی جذاب و با کت و شلواری خط دار طوری خوشحال بود که لپ سمت چپش چال می افتاد که دل آدم را میبرد. اصلا فارغ از هرگونه چیزی خود رییس شدن چیز باحالی است.
باید هر کسی که رییس میشود ابتدا برود و از رییس سابق بپرسد که ” ای صاحب سابق میز من، تکرار غریبانه ی روزهایت چگونه گذشت؟ با من بگو از لحظه لحظه های مبهم ریاستت، از بادی که معصومانه در گلو می انداختی و از سینه ای که دو متر از خودت جلوتر بود”
این پرسش ها دو فایده دارد، اول اینکه با ادبیات و افعال معکوس به او میفهمانی که ” دیدی بلاخره حق به حق دار رسید و حق با من بود؟”
دوم هم اینکه ” لطفا هر چه سریعتر وسایلتو از دفتر و میز من بردار و برو،،، مرسی….اه”

اما اگر یک کمی به “چشم ماوراالطبیعه بین” مجهز باشیم باید به حال آن میز مادر مرده ی بیچاره بگرییم، تازه داشت به بوی جوراب آن یکی، که بدون کفش بر روی صندلی مینشست و پاهایش را به گوشه ی شمال شرقی آن دراز می نمود عادت میکرد که یکهو صندلی نرم و گرم و چرمِ حضرتِ رییس ،چپ شد و پس از سالها یکی دیگر روی آن نشست.

خلاصه اوضاع قمر در عقربی هست این تعویض روسا، بمعنای دقیق کلمه” فراق و وصال ” آن میز پر ابهت، بلندمقام، خوش نشین و چرم رو ، کم درد و کم سعادتی نیست که نصیب هر کسی بشود، بخاطر اینست که هر آنکه به فراق آن نشیمن جایِ خوش نشین دچار شود کَاَنَّهُ حال حضرت سعدی را دارد که میفرماید ” در رفتن جان از بدن ، گویند هر نوعی سخن…..من خود بچشم خویشتن، دیدم که جانم میرود” و نمی تواند سینه نَدَرّد ، مویه نکند و موی نکَند و سر به سمت “پالازین حاماری” نگذارد.

حال و احوال آن بنده خدای تودیع شده، پس از اینکه چندین بهار و تابستان و پاییز و زمستان را پشت آن محبوب بی زبان گذرانده و امروز یادش افتاده که چه بادهایی که در گلو نینداخته و چه لبخندهایی که نزده و چه کت و شلوارهایی که بر تن نکرده است، بر هر انسانی قابل درک است و اگر آن رییس سابق از این درد به دیار باقی رهسپار شود، نمی توان سرزنشش کرد.

بهر حال برای پرهیز از آن حال بدِ بعد از تودیع، توصیه میشود که اصلا از اول معارفه نشوید، چون اگر به “صلابت کاذب در قدم زدن “، “دستورات و پاراف های تحت اوراق کارمندان” و از همه مهمتر به جمله” آقای منشی هر کی آمد یا زنگ زد بگو ریییییییس جلسه دارد” اعتیاد پیدا کنید بعد از آن جلسه ی تودیع خماری به این موارد، شما را به کمپ خواهد برد، بهتر است مساله ی کنار آمدن با جلسه ی تودیع(که تلخ تر از قسمت تحتانی خیار مغان است و تو ” ما ادراکَ مراسم التودیع”….. ) ،را قبل از معارفه پیش خودتان حل کنید، چون اگر این میز اگر قرار بود برای شما بماند، اصلا به شما نمی رسید….در کل ” این میز نیز بگذرد” …از ما گفتن!!!!

 

 سجاد رضایی

تازه های خبر
آمار وبسایت
  • بازدید امروز: 2900
  • بازدید دیروز: 7132
  • کل بازدیدها: 4802515
وب لوکس موسسه خیریه آرزو وب لوکس وب لوکس وب لوکس وب لوکس
چندرسانه اي