17:23:53 - دوشنبه 10 اکتبر 2016
همنوا با عاشورا/بخش پنجم
فاجعۀ بزرگ روزگار بود که معاویه با نداشتن حداقل شرایط زمامداری برای امت اسلامی،رویاروی شخصیت بزرگی مانند علی قرار گرفته بود

خون تو تفسیر این اسرار کرد
ارس رسا – …. در طول تاریخ از کسی نمیتوان نام برد که به اندازۀ حسین،دلبستۀ نام علی باشد.خطایی آشکار است،اگر بخواهیم این دلبستگی را صرفا در عاطفۀ پدری و فرزندی،تحلیل و تفسیر کنیم. عمق این رابطه فراتر از آن عاطفه است.
او درطول زندگی خود،یک لحظه هم از نام علی و راه علی غافل نشد.همۀ فرزندان ذکور خودرا علی نام نهاد تا این نام برای همیشه بر تارک تاریخ بدرخشد.در آن سیه روزهایی که معاویه بر امت حاکم کرده بود، سَبّ علی،در دستور کار قرار گرفته بود.نامگذاری نام علی بر هر طفل نوزادی مجازات مرگ در برداشت. ناسزاگویان به علی پاداشی فراوان از دربار معاویه دریافت می کردند. جاعلین حدیث و تفسیر و شعر استخدام شده بود که بر ضد علی یاوه سرایی کنند ،حدیث بسازند و آیه تفسیر کنند. حضرت سیدالشهداء در اوج تنگنای مالی گاهی به برخی از این یاوه گویان،هدیه میداد تا زبان از بد گویی به علی باز گیرند.
فاجعۀ بزرگ روزگار بود که معاویه با نداشتن حداقل شرایط زمامداری برای امت اسلامی،رویاروی شخصیت بزرگی مانند علی قرار گرفته بود
طی مکتوبی در پاسخ به چند نامۀ معاویه نوشت:
«…. در نامه ای به من گفته ای که مرا و یارانم را جز شمشیر تو پاسخى نیست.
ابا یزید.
به راستى تو با این سخنت مرا می خندانی تا بگریانی! کى دیده‏ اى که علی از شمشیر کسی بترسد و از برابر دشمن واپس نشیند ؟!…. تو با این سخنت آن شایستگی را که روزگار شگفت،از من نهان داشته است، آشکار می سازی….»
و حال،این مقابلۀ نابرابر،بار دیگر و این بار به شکل فاجعه بار تر از قبل در تاریخ، تکرار شده و به مقابلۀ یزید با حسین،کشیده بود.رویارویی یزید با او و سکوت وحشتناک امت در این معرکه.
و ایکاش سکوت. بلکه ستیزه جویی آنان با حسین،در جلب خشنودی یزید.
آیا نباید به حال این امت خون،گریه کرد که در اردوگاه شخصی که شایستۀ هیچ نام و نشانی نبود جمع گشته بودند ؟ انسان نمایی سرقت نام آدمی کرده بود و وجودش تهمتی آشکار بر انسانیت بود. و تو مظلوم ترین هستی یا حسین، نه از آن جهت که تشنه شهیدت کردند بلکه بدان سبب که دشمنت او بود. همراهی توده ای مسخ شده از امت با یزید و ستیزه جویی او با حسین را که افتخارش،سروری جوانان بهشت است و روح الامین بر گهواره اش، تَرّنُم لالایی خوانده بود،با کدام تراژدی باید توصیف کرد؟ فاجعۀ بزرگ،همین نابرابری است که فاصلۀ زمین تا آسمان از تبیین آن عاجز است.
مصیبت بزرگ تاریخ عاشورا همین است وگرنه کیست که نداند،عزای تاریخی ما از برای این نیست که چرا حسین شهید شد. مگر شخصیتی مانند حسین قرار بود با مرگ کهولت سن و در بستر بیماری و با هزاران عارضه از عوارض دنیا زدگی از دنیا برود؟او شهادت را انتخاب کرده بود. مرگ ناشی از خور وخواب، شایستۀ دنیا طلبانی مانند عمر و عاص،معاویه،شریح قاضی،ابو موسی اشعری و….. بود،که در طول عمر ذلت بار خود یک کلام آیین پسند هم نگفتند تا در خور وخواب خود ارذل العمر کردند و بالاخره، حمال ها تابوتشان را حمل کردند و بر چشم مذلت بارشان خاک خذلان پاشیدند.
یک سخن هم نی ز دَرد و سوز گفت
خوابناکی ،هرزه گفت و باز خُفت.
هیهات که چشم پاک بین حسین ، گوشۀ چشمی به این پستی و پَلَشتی آنان می کرد.او شهادت را انتخاب کرده بود و نه شهادت، بلکه سیدالشهدایی را.
مگر تاریخ میتواند از یاد ببرد،جمله ای را که در سه راهی کربلا به «حُرّ بن یزید ریاحی» گفت؟
« به اندازه ای که گردن بندی زیبا بر گردن دختری، زیبا، جلوه می کند شهادت برای من به همان اندازه زیبا و دلپذیر است.»
شهادت برای حضرت سیدالشهداء امر بدیع و ناشناخته ای نبود،او فرزند شهید وشهادت بود.
انحراف و دردی که بر جسم و جان امت اسلامی،ریشه دوانده بود خون حسین و مردان فضیلت را می طلبید تا درمان شود. خون خدا باید در رگ تاریخ جاری می شد تا امت خوابیده را بیدار کند که کرد . خون تو تفسیر این اسرارکرد
ملت خوابیده را بیدار کرد .
ادامه دارد…
تالیف: مالک رضایی

تازه های خبر
آمار وبسایت
  • بازدید امروز: 375
  • بازدید دیروز: 1849
  • کل بازدیدها: 4872031
وب لوکس موسسه خیریه آرزو وب لوکس وب لوکس وب لوکس وب لوکس
چندرسانه اي