می گویند؛ عرصه انتخابات مظهر اراده ملی و تبلور مردم سالاری دینی است اما اینکه چرا پس از ۴۴ سال از پیروزی انقلاب اسلامی و برگزاری ۴۴ انتخابات سالم و قابل قبول چرا همچنان این امر محقق نشده است اراده ملی و مردم سالاری دینی به ثمر ننشسته است؟شاید و تشریح علل و بیان اضلاع مختلف این ناکامی اجتماعی چندین شاخصه و و عوامل مختلف سیاسی اجتماعی فرهنگی اقتصادی و حتی ابعاد خارجی داشته باشد که بیان تمامی این مسائل در یک یادداشت محدود قابل گنجایش نباشد اما تشریح یک بعد از این ابعاد موضوعی که اتفاقاً سویه فرهنگی و اجتماعی نیز دارد، و مرتبط و نزدیک به این ایام است، پرداخته می شود تا مورد توجه، تامل و تعقل بیشتر خوانندگان و مخاطبان این یادداشت قرار بگیرد.
در گردش روزگار، باز هم به موسم انتخابات مجلس شورای اسلامی رسیدیم و بهار لیستها و فوران دعوتها و ازدیاد احساستکلیفها؛ آنهم در این خزان سرد خدمت که باعث بروز بسیاری از ناامیدیها، تلخکامیها، اعتراضها و حتی طغیانها و طوفانها شده.
شاید کم و بیش در این روزهای اخیر مشاهده کرده باشید که لیست پرشماری از مدیران و مسئولان در ادوار مختلف در لیستها، دعوتها و پیشنهادها قرار داده و در شمار نامزدهای انتخابات گنجانده شده است. لیکن متأثر از صدها تجربهی ریز و درشت و نظر به شنیده ها و مطالعه داستانهای گرانقدر، به جد و جهد بر این باور بوده و هستم که جهاد خدمت و خدمترسانی، تنها از دایره صندلیهای سبزرنگ بهارستان نمیگذرد. نه تنها این، بل مکرر دیدهایم که قدرت، مانع خدمت میشود. شاید این تأثیر فطری و فلسفی آن صندلیهای پر از جاذبه باشد که از فرط گرمی و نرمی، گاه مخل خدمت میشود. بهراستی آیا خدمت، تنها از طریق مجلسی میسر است که متأسفانه در این سالها هرگز نویدبخش هیچ امیدی برای بهبود آلام و آمال این مردم شریف نبوده؟ مجلسی که بدون کار کارشناسی، توافقات بسیار مؤثر در خیر و شر زندگی تودههای ملت را ۲۰ دقیقهای تصویب میکنند؛ مجلسی که وکلایش بعضا صف سلفی حقارت با بیگانگان چشمآبی میبندند و غرورملی را جریحهدار میکنند؛ مجلسی که خود را بیشتر وکیل دولت میبینند تا نمایندهی فریادهای به حق مردم؛ مجلسی که شهامت شفافیت ندارد؛ مجلسی که از تصویب قوانین مرضی رضای الله و خلقالله عاجز است؛ مجلسی که از حسابکشی درست و بههنگام وزرا طفره میرود؛ مجلسی که ماندگاری رنگ امضای دردانههایش، بسته به اخم و تخم دولتمردان است و مجلسی که معالاسف به بنگاه خرید و فروش رأی و امضا و استیضاح تبدیل شده، قطعا بسی سخت مینماید که مجددا بدل شود به مجلس آیتها، دیالمهها، چمرانها و صدالبته مدرسها!
بیآنکه از وجوب ثبتنام چهرههای خدوم و جوان، غافل باشم و بیآنکه از اهمیت “تغییر” چشمپوشی کرده باشم و بیآنکه نقدی بر انگیزههای آرمانی شماری از لیستها و ایضا ثبتنامها وارد کنم و بیآنکه بخواهم در آتش بینور و حرارت تنور عافیتطلبیهای کنجنشینانه بِدَمَم، مُنبَعِث از ساعتها درنگ و مداقه و تأمل و مشورت، به این نتیجه پرارزش و البته قدیمی رسیدهام که برای چون “مفرط منتخبین”، خدمت بیش از آنکه محتاج نشستن بر صندلی بهارستان باشد، نیازمند ایستادن بر زانوی اراده است. مثال واضحش “اردوهای جهادی” است که بلاشک سمبل غلبهی “ارادهها” بر “ادارهها” است. بیم و حراس از آن روزی ست که وکالت ملت، برخی را از موالفت و مونوس شدن با ملت، دور کند و راستش هیچ هجرانی بدتر از مهجور مردم واقعشدن نیست. چه بسا که کمک مادی و معنوی به همشهریان و هموطنان در وزارت خانه ای،اداره کلی،مجتمع قضایی … ، شرکت خصوصی همچون “م ت” و… که ارباب رجوع آن از روستایی واقع در لب مرز شمالغرب کشور؛ با هزاران امید و آرزو و زحمت که شاید تامین هزینه آن نیز با زحمت محقق شده آمده، از دیدگاه شرع و عرف و رضای لله هم عرقریختن برای این عزیزان، بهاء و ارزشی معادل چندین دوره نمایندگی مجلس شدن، خنثی و عقیم همچون نمایندگان ما را دارد که جز خودش و خانواده اش یا نهایتا اقوام و هم ولایتی ها و هم پیاله هایش، خاصیت و اهمیتی بر جامعه و مردم نداشته، مؤثرتر برای دنیا و عقبای آدمی است. لذا خدمت، بیش از “اداره” محتاج “اراده” است.
براساس شرح مشروحی که رفت، با آرزوی تغییر حال و هوای بهارستان و تعویض عناصر فرصتطلب با چهرههای عازم به کار و خدمت و گرهگشایی و تأکید مؤکد به ضرورت یاریرسانی لیستهایی که با انگیزههای مردمی و خادمانه بسته شدهاند، انتظار می رود اشخاصی که از روی تکلیف در انتخابات پیشروی مجلس شورای اسلامی ثبت نام می کنند، بیتعارف آن تکلیفی که روی دوش خود احساس میکنند، تحققش هرگز نیازمند حضور در بهارستان و نشستن روی صندلیهای سبز و نطقهای خاص نیست. نطقی اگر هست، نطق فروخوردهی این مردم کوچه و بازار است. ای خوشا همگی با پرهیز از سیاستبازی، شنوای دردهایشان باشیم؛ محرم آمالشان و مرهم آلامشان. چنین کنیم، حتما “وکیل ملت” شدهایم، ولو آنکه ادارهی محلکارمان “بهارستان” نباشد. از یاد نبریم که گاه “اداره” مخل بروز “اراده” است. زندهباد ارادههای همچنان جوشان…
امید است روزی برسد که لیست و آمار خادمان بی منت، نامحسوس و نهان جامعه طویل تر از لیست نامزدهایی باشد، که صرفا جهت رضایت مندی خانواده ، ارضای میل باطنی ، پیمودن پله های ترقی، استکثارات مادی یا اقناع مسائل روحی و روانی و نظرسنجی و برآورد محبوبیت و مقبولیت اجتماعی و موارد مشابه در انتخابات شرکت جسته اند. در این شرایط شاید بتوان انتخابی به مراتب راحتتر داشته و بتوانیم سره را از ناسره تشخیص داده و نماینده ای واقعی و همرنگ جماعت را به مجلس روانه کنیم.